اصول اسلامی

عقاید . اخلاق

عقاید . اخلاق

اصول اسلامی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب با موضوع «امامت و اهل بیت» ثبت شده است

جلسات شرح زیارت جامعه کبیره

سلسله جلسات شرح زیارت جامعه کبیره با سخنرانی استاد محمد شجاعی به شرح ذیل است:

http://montazer.ir/node/5517
جلسات20-1
20-35
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۵:۵۳
ها دی

غدیریه


باز هم عقل شده پای جنونم سرکوب
بی سبب نیست اگر کنجِ لبم شد مرطوب
با تو من معتقدم هست حلال این مشروب
بی ولای تو حرام است هر آن چه مطلوب
انبیاء مستِ سبوی تو یکیشان ایوب
تا که از باده چشیدم جگرم حال آمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۳ ، ۲۱:۱۸
ها دی

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از یاران بزرگوار امام باقر علیه السلام بود. امام باقر علیه السلام مطالبی را به جابر می فرمود که به کمتر کسی می‌ فرمود و دستوراتی به او می‌داد که برای دیگران قابل تحمل نبود. برای روشن شدن این مطلب، به گوشه‌ ای از روایات مربوط به جابر جعفی اشاره می کنیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- عده ای نزد جابربن یزید جعفی آمدند و از او خواستند تا در بناء کمک کند. جابر گفت: « من در ساختن بنایی کمک نمی کنم که از بام آن مؤمنی می افتد و می میرد. آن عده از نزد جابر بیرون آمدند و گفتند: « او بخل ورزید و این حرفها دروغ است.» روز بعد هزینه ساخت مسجد تهیه شد و بنای مسجد را شروع کردند. وقتی که عصر شد، پای یکی از بنّاها لغزید و به پایین افتاد و از دنیا رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۳ ، ۱۳:۴۵
ها دی


دانى که چراچوب شود قسمت آتش؟/بى حرمتیش برلب ودندان حسین است///دانى که چراآب فرات است گل آلود؟/شرمندگیش ازلب عطشان حسین است///دانى که چراخانه ى حق گشته سیه پوش؟/زیراکه خدانیزعزادارحسین است

.

ما را غلام قصر خودت کن در بهشت
شبهای جمعه روضه برایت بپا کنیم ♥•٠·˙

آیت الله بهجت می فرمایند:
♠ مگر ثواب زیارت سیدالشهداء در شب جمعه را ما مى دانیم چه خبر است ؟! مگر مى دانیم روایاتى که درباره زیارت سیدالشهداء وارد شده ، به کجا رسیده است ؟!
هیچ مى توانیم بگوییم:
【 کان کمن زار الله فى عرشه: زایر امام حسین (علیه السلام ) در شب جمعه مانند کسى است که خدا را در عرشش زیارت کند 】 یعنى چه ؟

【✿】

شب های جمعه که پای در محوطه داخلی و بین الحرمین می گذاری همه را در تکاپویی عاشقانه می یابی؛
یکی نذری ادا می کند و دیگری از 700 کیلومتر آنسوتر به عشق امام حسین(ع) و برادر بزرگوارش خود را به این مکان مقدس رسانده است .

از حضرت "صادق علیه السلام "روایت شده:
✔ هر که زیارت کند قبر امام حسین علیه السلام را در هر جمعه، آمرزیده شود و از دنیا بیرون نرود با حال حسرت از دنیا و مسکنش در بهشت با امام حسین علیه السلام باشد.

همچنین امام صادق (ع) فرمود:
✔ آنهایی که برای زوار امام حسین (ع) دعا می کنند بیشتر از آنهایی هستند که در زمین هستند .

این حضرت می فرماید:
✔ هیچ غمناکی حضرت را زیارت نمی کند مگر خداوند غم و حاجتش را برآورده کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۵۱
ها دی

چرا امام علی (ع) به خلفا اقتدا می کرده است؟

بیان کنید که بعضی از احادیث دلالت بر این دارد که بعد از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مردم جز چند نفر انگشت شمار به ارتداد گراییدند. اگر چنین چیزی واقعیت دارد پس چرا امام علی (ع) با خلفا که در راس این گروه بودند رابطه خوبی داشته و حتی در نماز به آنها اقتدا می کرده است؟

پاسخ:

لازم است در پاسخ این پرسش در ابتدا انحراف و ارتداد برخی از صحابه اثبات و سپس به موضع گیری علی ـ علیه السلام ـ ، در قبال خلفا اشاره شود.
هر پژوهشگر محققی می داند که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، برای نگهداری امت از ضلالت و حفظ دین بعد از خودش در مواردی مختلف با بیان های گوناگون علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ را به دستور(1) خداوند به خلافت و امامت بعد از خود نصب نموده و نجات از ضلالت را در گرو تمسک به قرآن و عترت دانسته و به اطاعت آنان امر کرده و علی ـ علیه السلام ـ را ولیّ هر مرد و زن با ایمان قرار داده است و این مطلب ضمن احادیث متواتر غدیر، ثقلین، منزلت، سفینه، حدیث امامان دوازده گانه و احادیث دیگری که در منابع خود اهل سنّت نیز آمده است برای امت بیان و حتی در حجة الوداع مردم را بر امامت علی ـ علیه السلام ـ گواه گرفته و به حاضرین دستور داده که به غائبین ابلاغ نمایند.
و نیز قرآن ولایت(2) امام علی ـ علیه السلام ـ را قرین ولایت خدا و رسولش قرار داده است و آن را(3) موجب اکمال دین و خشنودی خدا از مومنان شمرده است و اطاعت از اولی(4) الامر را مقرون به اطاعت خدا و رسول الله ساخته و آن را در آن حدی از اهمیت به حساب آورده که اگر تبلیغ نشود اصل رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تبلیغ نشده است.(5)
بنابر این مسأله خلافت امام علی ـ علیه السلام ـ از نظر روایات متواتر نبوی و هم چنین آیات کلام الله مجید، برای هیچ محقق منصف جای تردید نیست ولی با وجود این آیات و روایات روشن، اکثریت بعد از رحلت رسول خدا(ص) به قهقرا گرائیده و مسیر انحراف را در پیش گرفتند. مشاهده و دلیل این انحراف و ارتداد در مطالب زیر خلاصه می شود:
الف: مخالفت های صحابه با دستورات قرآن و رسول خدا و نیز مشاجره آنان در حضور پیامبر که روایات زیادی بر این مطلب دلالت می کند و به برخی از آن ها به عنوان نمونه اشاره می کنیم:
1ـ بخاری در صحیح خود این مطلب را آورده است که گروهی از بنی تمیم خدمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمدند و ابوبکر و عمر قبل از اظهار نظر پیامبر، بر انتخاب رئیس برای این طائفه اختلاف نموده و در حضور آن حضرت صدای شان را به مشاجره بلند کردند. بخاری می گوید آیات اول سوره حجرات که مومنین را از بلند کردن صدا در حضور رسول الله نهی و از سبقت گرفتن بر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ منع می نماید، به همین مناسبت نازل شده است.(6)
معلوم می شود این دو صحابی پیامبر بدون توجه به مقام منیع رسول خدا و بدون آن که از آن ها نظر خواهی بشود اظهار نظر نموده و علاوه بر آن در حضور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رعایت ادب را ننموده و به همین علت قرآن آنان را تهدید به حبط اعمال نموده است.
2ـ مخالفت اصحاب با دستور رسول خدا و گفتگوی عمر و تردید او در نبوت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در جریان صلح حدیبیه تاریخ در سینه اش ضبط کرده است که عمر به خاتم النبیین گفت مگر تو پیامبر بر حق نیستی؟ مگر تو نگفتی وارد مسجد الحرام شده و خانه خدا را زیارت می کنم پس چرا تن به ذلت بدهیم. پیامبر در جواب اعتراضات عمر گفت گفته بودم وارد مسجد الحرام می شویم اما نگفتم همین امسال. در همین جریان بعد از آن که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مسأله را با مشرکین تمام کرد و علی ـ علیه السلام ـ صلح نامه را نوشت به اصحاب دستور فرمود که قربانی های شان را ذبح کنند و این مطلب را سه مرتبه تکرار نمود ولی اصحاب دستورش را عمل نکردند و در آخر هم که عمل نمودند با شک و تردید عمل نمودند.(7)
3ـ تمرد اصحاب از دستور رسول خدا در مسأله جیش اسامه و قلم و دوات به نهایت درجه اش رسید زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در اواخر عمرش دستور داد که بجز علی ـ علیه السلام ـ سران مهاجرین و انصار در رأس آن ها ابوبکر و عمر و عثمان و عبد الرحمن بن عوف ووو به جیش اسامه ملحق شوند ولی آن ها به این دستور عمل نکرده و سن و سال «اسامه» را بهانه قرار داده و از ملحق شدن به لشکر اسامه سرپیچی نمودند با این که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ متخلفین از جیش اسامه را لعنت نموده و فرمود: «خدا لعنت کند کسی را که از جیش اسامه تخلف نماید»(8) آن گاه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ قلم و کاغذی خواست، تا در حضور اصحاب مطلبی برای آن ها بنویسد که با تمسک به آن گمراه نشوند ولی برخی از اصحاب و از جمله عمر که با توجه به بیان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در غدیرخم، فهمیده بودند که مطلب مورد نظر رسول الله چه چیز است، از نوشتن آن ممانعت نموده و بدتر از همه این که عمر نسبت هذیان را به رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ داده و گفت: «رسول خدا هذیان می گوید و ما را کتاب الله بس است.»(9) و با این تمرد و مخالفت موجب نزاع و مشاجره اصحاب در حضور پیامبر گردید و در حدی که زنان نیز در این نزاع شرکت جستند و برخی از اصحاب همان حرف عمر را تکرار و بر آن گواهی دادند و برخی دیگر گفتند بگذارید پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مطلب مورد نظرش را بنویسد این کشمکش موجب آزار پیامبر گردید و حضرت فرمود: «برخیزید و از کنار من بروید سزاوار نیست در حضور من نزاع کنید».(10)
ب: طبق روایات متعددی برخی از امت و اصحاب به خاطر بوجود آوردن تغییر در دین، و احکام دین از اسلام برگشته و منحرف می شود. به چند نمونه از این روایات اشاره می نمائیم:
1ـ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «من درباره شهدا گواهی به بهشت می دهم» ابوبکر عرض کرد یا رسول الله ما نیز مانند آن ها اسلام آوردیم و جهاد نمودیم، حضرت فرمود: «چرا ولی نمی دانم که پس از من چه حوادثی خواهید آفرید.»(11)
2ـ و نیز فرمود: در روز قیامت گروهی از یارانم بر من وارد می شوند ولی آنان را از حوض دور می کنند می گویم خدایا اینان اصحاب منند گوید تو نمی دانی اینان پس از تو چه حوادثی پدید آوردند اینان عقب گرد کرده و دست از اسلام کشیدند»(12)
این روایات در واقع تفسیر و بیان این آیه قرآن است که می فرماید: «محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فقط پیامبر خداست آیا اگر بمیرد یا کشته شود شما به عقب بر می گردید؟»(13) در این آیه ارتداد و دو دستگی امت پیش بینی شده است. و این پیش بینی قرآن با عملکرد برخی از صحابه تحقق پیدا کرد زیرا آنان سفارش های پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در موضوع امامت نادیده گرفته و آن را پشت پرده تئوری شوری قرار دادند و از فرصت مشغول بودن اهل بیت و پیروانش به تجهیز و دفن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ استفاده کرده و فوراً انجمن سقیفه را برگزار نمودند و در این انجمن بار دیگر تعصب های قومی و افکار جاهلی از لابه لای سخنان یاران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ خود را نشان داد و روشن شد که تربیت اسلامی و عقاید دینی هنوز در دل های آنان رسوخ نکرده و اسلام آنان پرده بر چهره جاهلیت بوده و لذا هر دسته سعی می کرد لباس خلافت را بر اندام خود نماید.
امّا درباره موضوع امام علی ـ علیه السلام ـ در قبال خلفا باید گفته شود که آن حضرت در قبال خلفا دو گونه موضع داشته است:
1ـ موضع منفی و انتقادی که امام از این جهت سعی می کند نارضایتی خود را نسبت به حوادث بعد از رحلت رسول خدا و خلافت خلفا نشان داده و اعلان کند که خلافت آن ها را به رسمیت نمی شناسد و خود را وصی مخصوص رسول خدا می داند و بر این مطلب گاهی به وصیت و گاهی به اولویت و نیز اقربیت استدلال می نماید برای این مطلب کافی است انسان یک نگاهی به خطبه سوم نهج البلاغه بیندازد که حضرت می فرماید: «پسر ابو قحافه لباس خلافت را غاصبانه بر تن کرد در حالی که موقعیت من را نسبت به خلافت می دانست که هم چون محور سنگ آسیاب است... عمر شوری تشکیل داد و مرا برای انتخاب خلیفه در ردیف کسانی قرار داد که خلیفه را تعیین کند، ای خدا أمان از این شوری... اما عثمان فکرش فقط پر کردن شکمش بود...».(14)
2ـ موضع مثبت همراهی و همکاری امام ـ علیه السلام ـ در ابتدا هر چند به اجبار و اکراه و همراه با صدای ناله فاطمه ـ سلام الله علیها ـ کشان کشان به سوی مسجد برای بیعت برده شد ولی آن حضرت تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد و بعد از شهادت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ بیعت آن حضرت با خلیفه از این جهت نبود که خلیفه را بر حق دانسته و از موضع اول خود دست برداشته باشد بلکه به خاطر منافع و مصالح اسلام و مسلمین بود و لذا امام ـ علیه السلام ـ به جهت حفظ و توسعه اسلام، آشنا ساختن امت به معارف دین، حفظ شوکت اسلام و مسلمین در نزد دانشمندان یهود و نصاری که برای تحقیق از آئین اسلام دسته دسته به مدینه روی آوردند و نیز به خاطر حفظ وحدت مسلمین در مقابل دشمنان، از هیچ گونه همکاری و کمک دریغ نمی کرد و لذا به حل مشکلات سیاسی، قضائی، علمی اسلام و مسلمین می پرداخت هر چند به این امور که از اهداف اساسی حضرت علی ـ علیه السلام ـ به شمار می رفت از مجرای خلافت و دستگاه حاکم، تحقق می بخشید زیرا به نظر حضرت خلافت هدف اساسی نبود تا گفته شود حضرت امیر باید در درجه اول برای بدست آوردن آن سعی می نمود بلکه خلافت وسیله بوده است برای اهداف عالیه علی ـ علیه السلام ـ .
و نیز خلفا هر چند در مسأله رهبری حاضر نبودند که زمام امور به دست علی ـ علیه السلام ـ قرار گیرد ولی به هر صورت در دنیا به عنوان حاکم اسلامی شناخته می شدند و قدرتی در برابر مشرکان، یهودیان و مسیحیان به حساب می آمدند و اگر امام ـ علیه السلام ـ از مشورت و راهنمائی آن ها در مسائل سیاسی و همکاری در مسائل قضائی و علمی و از حلّ مشکلات دینی مسلمانان و نیز مسائل علمی که دانشمندان یهود و نصاری جواب آن را از خلیفه می خواست و هزاران مشکل دیگر. خودداری می نمود و پا به میدان نمی گذاشت بدون تردید موجب تضعیف قدرت مرکزی مسلمین می گردید و چه بسا در اثر قدرت پیدا کردن دوباره دشمنان اسلام و نبود رهبری صحیح در مرکز خلافت، چراغ توحید برای ابد به خاموشی می گرائید و بر این اساس باید حضرت با خلفا همکاری می نمود البته نه بر اساس خواست شخصی خلیفه بلکه بر اساس نیاز اسلام و مسلمین.(15) خود حضرت علت همکاری خود را پس از دوری از خلافت این گونه تشریح می نماید: «در آغاز کار دست نگه داشتم تا این که دیدم گروهی از اسلام برگشته و مردم را به نابودی دین محمّد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دعوت می نماید، ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین برنخیزم شاهد شکاف در بنیان اسلام یا نابودی آن خواهم بود که مصیبت آن برای من بزرگتر از حکومت چند روزه است که بسان سراب می گذرد لذا در میان آشوب برخاستم تا آن که باطل از میان رفت و دین استقرار یافت.»(16)
از بیان امام ـ علیه السلام ـ روشن می شود که حفظ اسلام هدف اساسی و اهم و حفظ مقام خلافت هدف مهم و بلکه وسیله است و بر اساس قاعده عقلی، عقلائی و شرعی اهم و مهم، امام ـ علیه السلام ـ به یاری اسلام و مسلمانان برخواسته و نسبت به حق غصب شده اش دندان بر جگر گذاشته و صبر نموده است ولی اگر از همکاری و حل مشکلات مسلمین خودداری می کرد اصل موجودیت اسلام به خطر می افتاد و امام ـ علیه السلام ـ منزه است از این که اسلام را به خطر بیندازد.
امّا شرکت حضرت در نماز جماعت خلفا به صورت اقتدا به آن ها در منابع معتبر دیده نشده است و آن چه مطرح است صرف حضور در جماعت می باشد که با توجه به مسأله اهم و مهم قابل حلّ است زیرا اگر شرکت نکردن در جماعت آن ها باعث تفرقه بین مسلمین و تضعیف آن ها گردد باز هدف اهم که حفظ وحدت است از دست می رود و عقل و شرع چنین اجازه نمی دهد که اهم فدای مهم شود.(17)

پاورقی:

1. مائده : 67.
2. مائده : 55.
3. مائده : 3.
4. نسا : 59.
5. مائده : 67.
6. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار الفکر، 1401 هـ.، ج 5، ص 116.
7. صحیح بخاری، ج 3، ص 182.
8. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، موسسه آل البیت، 1417 و الاستغاثه، ج 1، ص 21.
9. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، بیروت، دار المعرفه، بی تا، ج 8، ص 101.
10. صحیح بخاری، ج 1، ص 37.
11. مالک، الموطاء، بیروت، داراحیا التراث العربی، اول، 1406، ج 2، ص 307.
12. همان.
13. آل عمران : 144.
14. ترجمه دشتی، محمد، نهج البلاغه خطبه 3 مشرقین، چهارم، 1379.
15. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، دوم، 1381 هـ، ج2، ص 119 و سبحانی، جعفر، پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی ـ علیه السلام ـ، جهان آرا، بی تا.ص 387.
16. ترجمه دشتی، محمد، نهج البلاغه، نامه 62، ص 600.
17. مرکز المصطفی، اشکالهم بحضور الامام ـ علیه السلام ـ مجالس الخلفا الثلاثه، بی تا.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۵
ها دی

بزرگترین حقیقت تاریخ اسلام

پاز جمله مهمترین و بنیادی ترین مباحث اعتقادی وکلامی در مذهب تشیع باور و اعتقاد به امامت و جانشینی دوازده امام معصوم بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) است. اعتقاد و باور بسیار مهمی که با دلایل نقلی و عقلی ضرورت و بایستگی وجود ایشان در کتب کلامی مورد بحث و اثبات قرار گرفته است. وجود شأن نزولی‌های فراوانی که در خصوص بعضی از آیات وجود دارد و مدارک متعدد تاریخی و روایی همگی دلالت برحقانیت واثبات وجود جانشینان پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) دارد ولی با این حال بعضی از افراد به ظاهر تحصیل کرده به خاطر وجود تعصبات غیر عقلی علاوه بر اینکه حاضر به قبول این مهم نیستند دائماً به دنبال شبهه افکنی و ایجاد سوالات انحرافی و غیر منطقی در انکار امامت و مرجعیت دینی اهل بیت پیامبراکرم (صلی الله علیه واله و سلم) هستند. و گاه با استناد دادن به بعضی از عبارات و جملات تاریخی درصدد متزلزل ساختن این رکن مهم اعتقادی هستند.

آیا امام علی (علیه السلام) منکر مرجعیت و امام و رهبری مسلمانان بودند یا خیر؟

بعضی از اهل سنت با استناد به بعضی از عبارت نقل شده  در نهج البلاغه به دنبال اثبات این مطلب هستند که امام علی (علیه‌السلام) خود طالب رهبری و جانشینی پیامبر نبوده‌ است در حالی که با نگاه منصفانه و پژوهشی به راحتی می‌توان این ادعا را مورد خدشه و ابطال قرار داد.

امامت و جانشینی امری الهی و غیر قابل انکار

اولین نکته‌ای که در خصوص امامت باید به آن اذعان داشت این است که امر امامت و جانشینی بعد از پیامبراکرم (صلی الله علیه واله و سلم) و رهبری امت اسلامی از سنخ امور دنیایی و مقامات دنیوی نیست که حضرت بتواند با تصمیم و اراده خود آن را طرد نماید و  از آن کناره گیری کند چرا که با استفاده از شأن نزول و تفسیر بعضی آیاتی که به لزم و ضرورت وجود امامت  دلالت دارد، می‌توان اذعان داشت که این امر تنها توسط خداوند متعال تعیین می‌شود و کسی نمی‌تواند در آن دخل وتصرف داشته باشد. کما اینکه در آیه اکمال دین اهمیت معرفی امام علی (علیه السلام) به مثابه اتمام  و کامل  شدن دین معرفی شده است که سستی و بی توجهی به آن به منزله‌ی عدم تبلیغ و اتمام رسالت معرفی شده است.

«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ؛[المائدة /67] اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نرسانی، رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند».

از این آیه شریفه به خوبی ضرورت و لزوم معرفی امام مشخص می‌شود چرا که خداوند متعال در این آیه شریف این چنین بیان می‌فرماید که اگر در تبلیغ و بیان آنچه خدا امر به آشکار کردن آن نموده سستی ورزید امر رسالت را به اتمام نرسانده‌ی«ما أُنْزِلَ إِلَیکَ؛[مائده/67] آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است». از روایات متعددی  که در شأن نزول این آیه در کتب روایی و تفسیری بیان شده مقصود از «ما أُنْزِلَ إِلَیکَ؛[مائده/67]آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است». معرفی امام علی (علیه‌السلام)  به جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله و سلم )در روز غدیر مقصود می‌باشد.

اذعان و تأکید امام علی (علیه السلام)به حق زعامت امت اسلامی

سید رضی در کتاب شریف نهج البلاغه در موارد متعددی از امام علی سخنانی را نقل می‌کند که حضرت نه تنها از حق ولایت و رهبری و ذعامت امت کناره گیری نکردند بلکه در موارد متعددی حق خود را به دیگران و غاصبین آن  حق متذکر می شوند.

امام على (علیه السلام) خلافت را، حق مسلم خویش مى دانست؛

حضرت در خطبه 6 نهج البلاغه مى فرمایند:«فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعا عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَرا عَلَیَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى یَوْمِ النَّاسِ هَذا؛[1] به خدا سوگند مرا همواره از حق خویش محروم ساختند و از هنگام وفات رسول خدا (صلی الله علیه واله و سلم) تا امروز حق مرا باز داشتند».

امام(علیه السلام) در جواب کسى که به حضرت گفت: تو بر امر خلافت‏ حریصى! فرمود:
«بل انتم والله لاحرص و ابعد و انا اخص و اقرب و انما طلبت‏حقا لى و انتم تحولون بینى و بینه و تضربون وجهى دونه‏؛ [2]«شما (شیفتگان خلافت) بر تصاحب آن حریص‏تر و از پیغمبر خدا دورترید و حال آنکه من از نظر روحى و جسمى به آن حضرت نزدیکترم و حق خود را طلب مى‏کنم و این شمایید که میان من و حق مسلم من حائل مى‏‌شوید و از آن منصرفم مى‏سازید. «آیا آنکه حق خویش را مى‏ طلبد حریص‏تر است؟ یا آنکه به حق دیگران چشم دوخته؟».

سخن آخر:
موارد فوق، و موارد دیگری از این دست که در نهج البلاغه و یا دیگر منابع دست اول امت اسلامی ثبت شده، به وضوح نشان می دهد که علی (علیه السلام) خلافت را حق مسلم خود می دانسته اند، این که شیعه خلافت را حق مسلم علی (علیه السلام) می داند، این اعتقادی است که آن را از کتاب خدا و سنت متواتر پیامبر (صلی الله علیه واله و سلم) و سخنان خود علی (علیه السلام) گرفته است.
________________________

[1]. نهج البلاغه خطبه 6.

[2].نهج ‏البلاغه صبحى صالح، خطبه‏172.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۷
ها دی


معرفی حضرت ابوطالب علیه السلام

ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، عمو و حامی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و پدر حضرت علی (علیه السلام)، حدود هشتاد و چند سال قبل از هجرت متولد شد. نام وی عبدمناف و به نقلی عمران ـ، و به جهت فرزند بزرگش طالب به «ابوطالب» مشهور شد. ابوطالب رئیس خاندان بنی هاشم و وارث دو منصب مهم رفادت (مهمانداری حاجیان) و سقایت (آب رساندن به حاجیان) بود.
بعد از نبوت برادر زاده اش محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) با تمام وجود به حمایت از وی پرداخت و در محاصره اجتماعی و اقتصادی بنی هاشم توسط قریش با مسلمانان به «شعب ابوطالب» رفت و کمی پس از پایان یافتن محاصره در اثر رنج و سختی، در ماه ذی القعده یا شوال سال دهم (سه سال قبل از هجرت) وفات یافت. [۱] [۲]
ابوطالب در میان قریش مشهور به سخاوت بود، و به سبب درایت و عدالت و نفوذ کلام، قبایل عرب در مکه وی را به داوری اختیار می کردند. [۳] [۴] در عصر جاهلیت نخستین کسی بود که سوگند در شهادت برای اولیای دم را بنا نهاد و بعدها اسلام نیز این امر را امضا کرد. [۵] [۶] وی در عصر جاهلیت از پلیدی ها دوری می گزید و به شیوه پدرش شراب را بر خود حرام کرده بود. [۷]

اختلاف در ایمان ابوطالب علیه السلام

در حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) تردیدی نیست، ولی در ایمان آوردن او به آیین اسلام اختلاف شده است.
شیعیان اثناعشری بر ایمان آوردن او به آیین اسلام پای فشرده اند و این مطلب مورد اجماع اهل بیت (علیهم السلام) و علمای امامیه می باشد. اکثر زیدیه، برخی از شیوخ معتزله مثل شیخ ابوالقاسم بلخی و ابوجعفر اسکافی [۸] و تعدادی از دانشمندان اهل سنت همچون زینی دحلان مفتی مکه (متوفای سال ۱۳۰۴هـ) صاحب کتاب «اسنی المطالب فی نجاة ابوطالب» نیز برهمین عقیده اند. [۹] امّا اکثر سیره نویسان اهل سنت معتقدند که ابوطالب مشرک از دنیا رفت.
مسئله ایمان ابوطالب از دیر زمان مورد بحث و گفتگوی دانشمندان اسلامی بوده و از قرون اوّلیه کتاب های مستقلی تألیف کرده اند از جمله: سعد بن عبداللّه اشعری قمی (متوفی ۳۰۱هـ)، ابوعلی کوفی (م۳۴۶هـ)، ابومحمد سهل بن احمد بن عبداللّه دیباچی، ابونعیم علی بن حمزه بصری تمیمی م۳۷۵هـ)، ابوسعید محمّد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری، شیخ مفید (م۴۱۳هـ) و ابوعلی شمس الدین سیّد فخار بن معد موسوی (م۶۳۰هـ).

بنی امیه و بنی عباس در مبلغ شرک ابوطالب

بنی امیه و بنی عباس در ترویج مشرک بودن ابوطالب انگیزه مشترک داشتند و آن کاستن منزلت علی بن ابوطالب (علیه السلام) بود. زیرا بنی امیه و در رأس آنها ابوسفیان تا روز فتح مکه در برابر اسلام مقاومت کردند و تنها در آن روز و از روی ناچاری اظهار مسلمانی کردند و عباس، بزرگ خاندان بنی عباس نیز در جنگ بدر در سپاه قریش مقابل مسلمین جنگ کرد و اندکی قبل از فتح مکه اسلام آورد. و این در حالی بود که حمایت ابوطالب پدر حضرت علی (علیه السلام) از اسلام جای انکار نداشت، لذا کوشیدند به بهانه شرک ابوطالب این افتخار را از علی (علیه السلام) بگیرند.

سخن سیدبن طاووس

به گفته سید بن طاووس مخالفان در مسلمان شمردن هیچ کس آن اندازه سخت گیری نکرده اند که در مورد مسلمان بودن ابوطالب سخت گیری کرده اند، زیرا روش آنان این است که با استناد به خبرهای واحد افراد را مسلمان می شمارند. [۱۰]

ایمان سری ابوطالب علیه اسلام

آنچه می تواند بهانه مخالفان باشد سرّی بودن ایمان ابوطالب است. امام علی (علیه السلام) با سوگند تأکید می کند که وی مسلمانی بود که ایمانش را کتمان می نمود. [۱۱]، و امام صادق (علیه السلام) با تشبیه ابوطالب به اصحاب کهف، کتمان ایمانش را باعث اجر مضاعف می داند. [۱۲] [۱۳]
در شرایطی که دین نوبنیاد اسلام نیازمند حمایت شخصیت اجتماعی و نیرومند و در عین حال به ظاهر بی طرفی بود، بدیهی است که اگر ابوطالب اسلام خود را آشکار می کرد، نزد مشرکان قریش آبرو و ابهت و احترام خود را از دست می داد [۱۴] [۱۵] و نمی توانست به عنوان سرپرست قبیله، حَکَم و داور مشرکان گردد و از مقام شیخوخت خود در حمایت از اسلام سود جوید. [۱۶]

دلایل ایمان ابوطالب علیه السلام

دلایل ایمان ابوطالب را می توان بر سه قسم کرد: ۱. مواضع عملی، ۲. اقوال و اشعار، ۳. دیدگاه نزدیکان وی زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) معصوم بوده و رأی آنان ججت معتبر است. و اینها، علاوه بر دلایلی است که مشرک بودن آباء و امّهات امامان و انبیاء را به طور عموم نفی می کند.

← مواضع عملی
ابوطالب کسی بود که همسرش فاطمه بنت اسد را به اسلام دعوت کرد. [۱۷]، وقتی فرزندش علی (علیه السلام) را دید که سمت راست پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و همراه وی به نماز ایستاده نه تنها او را منع نکرد، بلکه او را به همراهی با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمان داد، به فرزند دیگرش جعفر نیز گفت کنار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و در طرف چپ اونماز بگزار. [۱۸] [۱۹] از سپردن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم به قریش که با بالا گرفتن دعوت اسلام به اندیشه قتل وی افتاده بودند خودداری کرد [۲۰] [۲۱] و در محاصره اقتصادی و اجتماعی مسلمین، همراه مسلمانان به شعب ابوطالب رفت و در آنجا متحمل درد و رنج فراوان گشت. [۲۲] وقتی برادرش حمزه به اسلام گروید، شعری در تجلیل از او سرود وقتی یکی از مشرکان (ابن الزبعری) در مسجدالحرام مشتی خون و سرگین بر چهره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می مالد، ابوطالب شمشیر حمایل کرده به مسجدالحرام می رود و همان کار را بر سر او می آورد [۲۳]، در شعب ابوطالب برای حفظ جان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم کودک خردسال خود علی (علیه السلام) را هر شب جای او می خواباند و رنج غربت فرزند دیگر خود جعفر را در هجرت به حبشه تحمل می کرد.اینها همه نمی توانست ناشی از انگیزه عاطفی و غیرت خویشاوندی و قبیله ای باشد، زیرا اگر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم فرزند برادرش است علی (علیه السلام) فرزند خودش است، چرا فرزند خود را فدای برادرزاده اش می کند؟
ابن ابوالحدید با این که درباره ایمان ابوطالب از رأی قاطع خودداری می کند [۲۴] امّا حق او بر همه مسلمانان را واجب دانسته و می گوید اگر ابوطالب نبود اسلام نبود.

← اقوال و اشعار
سخنان و اشعاری که در تأیید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از ابوطالب در منابع معتبر نقل شده بسیار زیاد و متجاوز از هزار بیت است که هم اکنون در کتابی به نام «دیوان اشعار ابوطالب» گردآوری شده است. هر چند این اشعار را در لفظ متواتر نمی داند امّا در دلالت بر تصدیق ابوطالب به نبوّت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) متواتر معنوی می داند. [۲۵] علامه امینی نیز با تعجب می پرسد که اگر این تعابیر گوناگون که در اشعار وی آمده شهادت و اعتراف به نبوت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بشمار نیاید پس اعتراف و شهادت به نبوت چگونه است؟ [۲۶].
ابوطالب در وصف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ضمن قصیده لامیه اش که شهرت بسیار دارد می گوید:
وابیض یُستسقی الغمام بوجهه ••• ثِمال الیتـامی عصمـةٌ للأرامل
یطیف به الهلاک من آل هاشم ••• فهم عنـده فی نعمة وفواضل [۲۷] سپید چهره ای که از ابرها به آبروی او باران طلب شود و پناه یتیمان و نگهدار بیوه زنان باشد
هاشمیان فقیر و رو به زوال بدو پناه آرند و به نزد او در رحمت و فراوانی ها به سر برند.
و وقتی پیامبر در قحطی مدینه به قصد استسقاء بر منبر رفت و دعا کرد و باران آمد این اشعار را بیاد آورد و فرمود: خداوند ابوطالب را جزای خیر دهد، اگر زنده بود چشمانش نورانی می شد. [۲۸]
وقتی در محضر امام صادق (علیه السلام) گفته می شود:مردم می گویند ابوطالب کافر بوده است، امام در ردّ آن به این شعر ابوطالب استناد می کند: «آیا نمی دانید که ما محمد را همچون موسی پیامبر می دانیم که در کتاب های پیشین معرفی شده است» [۲۹] ابن ابوالحدید اشعار ذیل را نقل می کند:
«به راستی که خداوند پیامبر (محمد) را گرامی داشت پس گرامی ترین آفریدگان خداوند در میان مردم، احمد است.
برای بزرگداشت او، نامش را از نام خود گرفت زیرا که خداوندِ صاحب عرش، محمود است و این محمد
فرستاده پروردگار را یاری کردم با شمشیری چون صاعقه از رسول خدا پشتیبانی می کنم همانند پشتیبانی که برایش دل می سوزاند». [۳۰]
و شاید از همه صریح تر این بیت باشد:
یا شاهِـدَ اللّه عَلَی فَاشْهَـد إنّی عَلی دِین النَّبی أحمد.
«خدایا شاهد باش که من بر دین پیامبر یعنی احمد می باشم». [۳۱]

← دیدگاه اهل بیت
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در فوت ابوطالب سخت گریست و از خداوند برای او طلب مغفرت کرد. [۳۲] و فرمود: در اذیت و رنج، آنچه قریش بر سرم آوردند کمتر از مصیبت ابوطالب بود و در جریان دعوتم بازو و نگهدار من بود و تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریشیان نمی توانستند مرا اذیت کنند [۳۳] و هنگام دفن وی فرمود: ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی، در یتیمی کفالت کردی و در بزرگی یاری نمودی، پس خداوند جزای خیرت دهد. [۳۴] پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم در تشییع جنازه او شرکت کرد و وعده کرد که روز قیامت برای پسر و مادر و عمویش ابوطالب شفاعت کند [۳۵] با آن که تشییع جنازه کافر و شفاعت وی صحیح نیست.
علی (علیه السلام) سوگند یاد می کند که ابوطالب، عبدالمطلب، هاشم وعبدمناف هرگز بتی را نپرستیدند بلکه به سوی کعبه و به آیین ابراهیم (علیه السلام) نماز می گزاردند [۳۶] و او را کسی می داند که اگر تمام گناهکاران روی زمین را شفاعت کند خداوند می پذیرد. [۳۷] امام سجاد (علیه السلام) در پاسخ کسی که از ایمان ابوطالب سؤال می کرد فرمود: چقدر جای تعجب است خداوند رسولش را نهی کرده که زن مسلمانی در نکاح کافری باشد، فاطمه بنت اسد از زنانی است که در اسلام بر دیگران سبقت گرفته است در حالی که تا آخر عمر ابوطالب، همسر او بود. [۳۸] [۳۹] امام باقر (علیه السلام) ایمان ابوطالب را از ایمان بسیاری از مردم برتر می داند و نقل می کند که علی (علیه السلام) دستور می داد به نیابت وی حج به جا آورند [۴۰] امام کاظم (علیه السلام) ابوطالب را از اوصیاء انبیاء پیشین می داند که به نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) شهادت داد و در روز وفات وصایا را به او تحویل داد. [۴۱]
........................ ↑
1. سیره ابن هشام، ج۱، ص ۱۸۹.
2. ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص ۸۵.
۳. ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۳۰.
۴. ↑ طبقات ابن سعد، ج۱و۲، ص ۱۲.
۵. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص ۲۱۹.
۶. ↑ سنن نسائی، ج۸، ص ۲ـ۴.
۷. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص ۲۱۹.
۸. ↑ سیره حلبی، ج۱، ص ۱۸۴.
۹. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۶۵-۶۶.
۱۰. ↑ طرائف، ص ۲۹۸.
۱۱. ↑ امالی صدوق، ص ۵۵۰
۱۲. ↑ کافی، ج۱، ص۴۴۸.
۱۳. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۰.
۱۴. ↑ سیره نبویه، ج۱، ص ۴۶۱.
۱۵. ↑ الصحیح فی سیرة النبی، ج۲، ص ۱۵۵.
۱۶. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۸۱.
۱۷. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص ۲۷۲.
۱۸. ↑ اسد الغابه، ج۱، ص ۳۸۷.
۱۹. ↑ سیره حلبی، ج۱، ص ۴۳۳.
۲۰. ↑ ابن هشام، ج۱، ص ۲۶۷.
۲۱. ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۲۵ و ۳۱.
۲۲. ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۳۰.
۲۳. ↑ کافی، ج۱، ص ۴۴۹.
۲۴. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۸۳ ۸۴.
۲۵. ↑ ابن ابوالحدید شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۸.
۲۶. ↑ الغدیر، ج۷، ص ۳۴۱.
۲۷. ↑ ملل و نحل، شهرستانی، ج۲، ص ۲۲۱.
۲۸. ↑ الخرائج والجرائح، ج۱، ص ۵۸ ۵۹.
۲۹. ↑ کافی، ج۱، ص ۴۴۹.
۳۰. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۸.
۳۱. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۸.
۳۲. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۶.
۳۳. ↑ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۳۰.
۳۴. ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۳۵۰.
۳۵. ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۳۵.
۳۶. ↑ کمال الدین، ج۱، ص ۱۷۵.
۳۷. ↑ بحارالأنوار، ج۳۵، ص ۱۱۰.
۳۸. ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۶۹.
۳۹. ↑ الغدیر، ج۷، ص ۳۸۰.
۴۰. ↑ سیره حلبی، ج۳، ص ۲۰۵.
۴۱. ↑ کافی، ج۱، ص ۴۴۵.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۱۹
ها دی


خورشید ملک طوس{ ویژه ولادت فرخنده آقا امام رضا علیه السلام}

فرشته ها و آدمیان مسرورند. همگان مشتاق طلوع روی اویند.
همه می خواهند سیب خوشبوی وجود او را ببویند.
همه می خواهند شکفتن گل والای وِلا را در دنیا ببینند
و گلبرگی از نور و نوازش و شفاعت او بچینند.
آری، ای سید گل ها، ای مولا، ای سبزه زار سر زندگی
و صفا، ای علی بن موسی الرضا علیه السلام
قدوم پاک تو، حضور همه زیبایی ها را بیمه می کند.
دست های مهربان لطف تو، برترین سایه بان دل ها
و دیده های ماست.
ای امام، خجسته میلاد روشنایی بخش تو
بر همه هستی مبارک و فرخنده باد.
.
استاد فاطمی نیا ( مژده امام رضا علیه السلام به شیعیان )

من مژده‌ای از این بزرگ‌تر تا حالا در مطالعاتم که طولانی هم بوده چیزی نیافتم. فرمود: دعبل! به شیعیانم بگو:
«فَمَن زارَنی بی غُربَتی کانَ مَعی یَومَ القِیامَة فی دَرَجاتی»؛
به این‌ها بگو که هرکس ما را در این غربت زیارت کند من در قیامت او را تنها نمی‌گذارم.

به چه زبانی خدا را شکر کنیم؟!
.
.
کاش باز هم در شلوغی حرم گم می شدم ...

آن روزها من دخترکی بودم که بخاطر همبازی شدن با کبوتران صحن
و سرایت و آب خوردن از سقاخانه ی ‏حرمت با آن کاسه‏ های
طلایی و قشنگ‏، تو را دوست می ‏داشتم.

آنچه از تو در خیال کودکانه ‏ام تصویر بسته بود، نوازش پرهای
رنگارنگ گردگیر خادمانت بود بر روی صورتم، و عطر بهشتی
گلابی که موقع زیارت، لباس هایم را خوشبو می‏ کرد.

بر روی شانه‏ های پدرم سوار می‏شدم تا از میان سیل جمعیتی که دور
ضریح زیبایت می ‏چرخیدند، دست های کوچکم را به
شبکه‏ های ضریحت برسانم و آن را ببوسم.

بعد که پدرم یک گوشه ‏می‏ نشست و با چشمانی خیس و صدایی
بغض کرده، زیارتنامه می‏ خواند، من لی‏ لی‏ کنان
روی سنگ‏ های صحن گوهرشاد بازی می ‏کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۷
ها دی



♥•٠·˙
دو نفر، یکى شیعه و دیگرى سنى، در خانه اى با هم زندگی مى کردند.
یک روز برادر سنى به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او و گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبى دارم".
سنى گفت: "الان تو راهم ... نمى شه".

شیعه اصرار کرد و سنى باز قبول نمی کرد.آخر آنقدر اصرار کرد که سنى قبول کرد که برگردد.

وقتی برگشت گفت: "کار مهمت چى بود؟"
شیعه گفت: "هیچى؛ فقط خواستم بگم دوستت دارم، و تو دوست منى. همین".

سنى عصبانی شد و گفت: "فلان فلان شده مگه مرض دارى این همه راه منو کشوندى که همینو بگى؟ مگه آزار دارى؟ "

شیعه گفت: "این همون حرفیست که شما در مورد پیغمبر می زنید.
می گویید پیامبر(ص) این همه مردمو معطل کرده، وقتی به غدیر خم می رسه دستور توقف می ده، می گه اونایی که جلو افتادن بگین برگردند و (چند روز) صبر می کنیم  اونایی که نرسیدن برسن. می گن آنقدر هوا گرم بوده که مردم زیر شکم شتر پناه می بردند و عبا روی سرشون می انداختند. تعدادشون ۱۲۰هزار نفر بوده.
آن وقت پیغمبر این همه آدم رو معطل کنه بگه على فقط دوست منه؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۷
ها دی


امام خمینی رحمة الله علیه :
من بار دیگر از مسئولین بالاى نظام جمهورى اسلامى میخواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خداى بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشاى سرمایه دارى غرب و پوچى و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهاى اول مبارزه جهانى خود علیه غرب و شرقیم ..

مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست می‏خوریم و نابود مى‏شویم؟

مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفى می‏کنند؟

مگر بیش از این است که با نفوذ ایادى قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟

مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏ ها بدار می‏روند؟

مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب اللَّه در جهان به اسارت گرفته می‏شوند؟

بگذار دنیاى پست مادیت با ما چنین کند ولى ما به وظیفه اسلامى خود عمل کنیم ..

صحیفه امام ج‏21 328 



دریافت از تبار آسمان
مدت زمان: 3 دقیقه 15 ثانیه



دریافت -تحریمها



دریافت ملتها



دریافت دخالت



دریافت عجانب



دریافت شهادت



دریافت ما هنوز راه نیفتادیم
مدت زمان: 2 دقیقه 3 ثانیه



دریافت معجزه انقلاب
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۰۰
ها دی


دریافت فایل تصویری
حجم: 20.8 مگابایت

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۵
ها دی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۵۵
ها دی