غدیریه
باز هم عقل شده پای جنونم سرکوب
بی سبب نیست اگر کنجِ لبم شد مرطوب
با تو من معتقدم هست حلال این مشروب
بی ولای تو حرام است هر آن چه مطلوب
انبیاء مستِ سبوی تو یکیشان ایوب
تا که از باده چشیدم جگرم حال آمد
غدیریه
باز هم عقل شده پای جنونم سرکوب
بی سبب نیست اگر کنجِ لبم شد مرطوب
با تو من معتقدم هست حلال این مشروب
بی ولای تو حرام است هر آن چه مطلوب
انبیاء مستِ سبوی تو یکیشان ایوب
تا که از باده چشیدم جگرم حال آمد
بسم الله الرحمن الرحیم
#جابر_بن_یزید_جعفی
یکی از یاران بزرگوار امام باقر علیه السلام بود. امام باقر علیه السلام
مطالبی را به جابر می فرمود که به کمتر کسی می فرمود و دستوراتی به او
میداد که برای دیگران قابل تحمل نبود. برای روشن شدن این مطلب، به گوشه
ای از روایات مربوط به جابر جعفی اشاره می کنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- عده ای نزد جابربن یزید جعفی آمدند و از او خواستند تا در بناء #مسجدی
کمک کند. جابر گفت: « من در ساختن بنایی کمک نمی کنم که از بام آن مؤمنی
می افتد و می میرد. آن عده از نزد جابر بیرون آمدند و گفتند: « او بخل
ورزید و این حرفها دروغ است.» روز بعد هزینه ساخت مسجد تهیه شد و بنای مسجد
را شروع کردند. وقتی که عصر شد، پای یکی از بنّاها لغزید و به پایین افتاد
و از دنیا رفت.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند:
اگر شخصی در پشتِ سر برادرِ مؤمنش برای او دعا کند، از عرش ندا میشود:
برای تو صدهزار برابر مثل او است (صد هزار برابر برای تو است)، این در حالی
است که اگر برای خودش دعا میکرد، فقط به اندازه همان یک دعایش به او داده
میشد.
« من لا یحضره الفقیه، جلد دوم، صفحه ۲۱۲ »
وسواس خنّاس چیست؟
در آخرین سوره قرآن کریم سخن از وسواس خنّاس است که انسان از آن به خدا
پناه می برد (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ... مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ
الخَْنَّاسِ). اما این وسواس خناس یعنی چه؟
آیات بعد توضیح می دهد که خناس کیست و یا چیست؛ می فرماید: خناس همان کسى
است که در سینه هاى انسانها وسوسه مىکند (الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ
النَّاسِ)؛ وسوسه گرانى از جن و انسان (مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ).
اما برای توضیح بیشتر باید گفت: واژه «وسواس» در اصل صداى آهسته اى است که
از به هم خوردن زینت آلات برمى خیزد. بر این اساس به هر صداى آهسته نیز
وسواس گفته می شود و بعد به خطورات و افکار بد و نامطلوبى که در دل انسان
پیدا مىشود و شبیه صداى آهسته اى است که در گوش مى خوانند نیز اطلاق
گردیده است. «وسواس» در آیه مورد بحث به معنى اسم فاعل (وسوسه گر) آمده
است.
خناس همان کسى است که در سینه هاى انسانها وسوسه مىکند (الَّذِی
یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ)؛ وسوسه گرانى از جن و انسان (مِنَ
الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ).
«خَنّاس» هم از ریشه «خُنُوس» به معنى جمع شدن و عقب رفتن است و این برای
آن است که شیاطین هنگامى که نام خدا برده مىشود عقب نشینى مى کنند و از
آنجا که این امر غالباً با پنهان شدن توأم است ، این واژه به معنى «اختفاء»
نیز آمده است.
بنابراین مفهوم آیات چنین می شود: بگو من از شر وسوسه گر شیطان صفتى که از نام خدا مى گریزد و پنهان مى گردد به خدا پناه مى برم.
و این هشدارى است به همه رهروان راه حق که منتظر نباشند شیاطین را در چهره و
قیافه اصلى ببینند؛ یا برنامه هایشان را در شکل انحرافى مشاهده کنند؛ هرگز
چنین نیست.
آنها وسواس خنّاسند و کارشان حقه و دروغ و نیرنگ و ریا کارى و ظاهرسازى و مخفى کردن حق.
اگر آنها در چهره اصلى، ظاهر شوند؛ اگر آنها باطل را با حق نیامیزند و اگر
آنها صریح و صاف سخن بگویند؛ به گفته على علیه السلام «لم یخف على
المرتادین؛ مطلب بر پویندگان راه خدا مخفى نخواهد ماند»؛ اما آنها همیشه
قسمتى از این مى گیرند و قسمتى از آن و به هم آمیزند تا بر مردم مسلط شوند
چنان که امیر مۆمنان علیه السلام در ادامه همین سخن مى فرماید: «فهنالک
یستولى الشیطان على اولیائه؛ و این چنین شیطان بر دوستان و پیروانش تسلط می
یابد. (نهج البلاغه، خطبه 50؛ برگرفته از تفسیرنمونه 27/ 472-473)